دلتنگی یعنے
دلت بخواهد با جمعیت همصدا شوے ...
و با اشک بگویـے :
حسین آرامِـ جانمـ
حسین روح و روانمـ . . .
دلتنگی یعنے
دلت بخواهد با جمعیت همصدا شوے ...
و با اشک بگویـے :
حسین آرامِـ جانمـ
حسین روح و روانمـ . . .
آزرده از نامردی و نامرادیها
به آغوش نجوای مردی پناه می بریم
که دوست و دشمن و بیگانه و آشنا
در صبر و تحمل و جسارت و شجاعتش انگشت بر دهان گزیده اند
و او چشم بر معبود و خالق و جهانی را به هیچ می انگاشت
و عشق نور وجودش بود
و این نور همچنان هست و می تابد و ما را در میان می گیرد
آن هنگام که از عمق وجودمان فریاد بر می کشیم
علی
ما عشق تو نادیده خریدیم علی یار
ما پرده ی پندار دریدیم علی یار
اندر همه جا نقش تو دیدیم علی یار
دیدیم عیان در همه جا نقش جمالت
مولا
عید سعید غدیر خم مبارک باد
به انتظار ایستاده ام...
چشم من به راه...
هزار سال دل من به انتظار ...
تو آمدی ندیده ای هزارلحظه بی کسی وانتظار ...
روز و ماه وسال ،امید من وصال...
به صخره های پرشکوه آفتاب ...
به زیر نور ماهتاب...
وباز انتظار ...
محمد فرقانی