آب را گل نکنیم،
شاید از دور علمدار حسین، مشک طفلان بر دوش،
زخم و خون بر اندام،
می رسد تا که ازین آب روان، پر کند مشک تهی،
ببرد جرعه ی آبی برساند به حرم،
تا علی اصغر بی شیر رباب، نفسش تازه شود، و بخوابد آرام.
آب را گل نکنیم،
که عزیزان حسین، همگی چشم به راهند که ساقی آید،
و به انگشت کرم،
گره کور عطش را بگشاید.
آب را گل نکنیم..
دلتنگی یعنے
دلت بخواهد با جمعیت همصدا شوے ...
و با اشک بگویـے :
حسین آرامِـ جانمـ
حسین روح و روانمـ . . .
آزرده از نامردی و نامرادیها
به آغوش نجوای مردی پناه می بریم
که دوست و دشمن و بیگانه و آشنا
در صبر و تحمل و جسارت و شجاعتش انگشت بر دهان گزیده اند
و او چشم بر معبود و خالق و جهانی را به هیچ می انگاشت
و عشق نور وجودش بود
و این نور همچنان هست و می تابد و ما را در میان می گیرد
آن هنگام که از عمق وجودمان فریاد بر می کشیم
علی
ما عشق تو نادیده خریدیم علی یار
ما پرده ی پندار دریدیم علی یار
اندر همه جا نقش تو دیدیم علی یار
دیدیم عیان در همه جا نقش جمالت
مولا
عید سعید غدیر خم مبارک باد